اگر می خواهید بدانید این برجسته زائد چیست این مطلب را بخوانید.


در جریان تخریب قبور ائمه در بقیع یكی از وهابیون برای تخریب گنبد مطهر حضرت رسول (ص ) و برای بمب گذاری به بالای گنبد می رود كه ناگهان صاعقه ای با او برخورد می كند و او همان جا خشك میشود.

بعدها وهابیون هر كاری می كنند كه جسد این شخص را از آنجا جدا كنند نمی توانند و نا چار می شوند به این گونه كه مشاهده می كنید آن را پنهان كنند . 

ممكن است سوالی پیش آید كه پس چرا وقتی قبور ائمه را خراب كردند این اتفاق نیفتاد .

باید بگویم كه هنگامی كه ابرهه خواستند خانه خدا را خراب كنند خداوند تمامی آنان را نابود كرد ولی در زمان مروان وقتی حجاج خانه كعبه را خراب كرد هیچ اتفاقی نیفتاد و این نشان از حكمت خداوند دارد كه به قول شاعر :

لطف حق با تو مداراها كند          چون كه از حد بگذرد رسوا كند

 

پاسخ به این راز

از اونجایی که قبول کردن مطلب بدون سند یه چیز غیر منطقیه اسناد این مطلب رو براتون نوشتم :

ویران ساختن مقابر و مشاهد حجاز به وسیله وهابیان
وقتی که وهابیان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنان که این کار را یکبار دیگر نیز انجام داده بودند و هنگامی که وارد مکه شدند، قبه‌های قبرهای عبدالمطلب جد پیامبرصلی الله علیه وآله و ابوطالب عموی پیامبر و خدیجه ام‌المؤمنین (همسر اول پیامبر) و همچنین بنای زادگاه پیامبر و فاطمه زهراعلیها السلام را با خاک یکسان نمودند.

در جده قبه قبر حوا را ویران ساختند و به‌طور کلی تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده و طائف و نواحی آنها از بین بردند و زمانی هم که مدینه را محاصره کرده بودند، مسجد و مزار حمزه و مقبره شهدای احد را که بیرون شهر بود، خراب کردند.

مرحوم علامه امین می‌نویسد:
«و شایع است که آنها گنبد مرقد مطهر نبوی را هم به توپ بستند، اما خود وهابیها منکر چنین چیزی هستند. چون این خبر به گوش ملت ایران رسید، سخت دچار نگرانی شد و علما و بزرگان اجتماع کردند و این پیش‌آمد را امری بزرگ تلقی نمودند و ما در دمشق از یکی از علمای بزرگ خراسان و از شهر مقدس مشهد تلگرافی دریافت نمودیم که طی آن حقیقت قضیه را از ما سئوال کرده بودند، سپس دولت ایران گروهی را برای تحقیق به حجاز اعزام داشتند، تا از حقیقت ماجرا دولت‌خویش را مطلع سازند.(2)

پس از تسلط وهابیها بر مدینه منوره قاضی القضات وهابیها، شیخ عبدالله بن‌بلیهد در ماه رمضان 1344 از مکه به مدینه آمد و اعلامیه‌ای صادر نمود و ضمن آن از اهل مدینه سئوال کرد که درباره خراب کردن قبه‌ها و مزارات چه می‌گویند؟ بسیاری از مردم از ترس جوابی ندادند و بعضی از آنان خراب کردن را لازم دانستند و متن سئوال و جواب را منتشر ساخت‌».

مرحوم علامه سید محسن امین در این باره می‌نویسد:
«مقصود شیخ عبدالله ز این سئوال استفتاء حقیقی نبود، زیرا وهابیها در وجوب خراب کردن تمام قبه‌ها و ضریح‌ها حتی قبه روی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ تردیدی ندارند، این 2قاعده و اساس مذهبشان می‌باشد و سئوال مزبور تنها برای تسکین خاطر مردم مدینه بود».

بعد از سئوال مذکور، آنچه در مدینه و اطراف آن گنبد و ضریح و مزار بود، ویران ساختند از جمله گنبدهای ائمه مدفون در بقیع که عباس عموی پیغمبرصلی الله علیه وآله نیز در آن مدفون بود و دیوارها و صندوق روی قبور، همه را خراب کردند، همچنین گنبدهای عبدالله پدر پیامبرصلی الله علیه وآله و آمنه مادر آن حضرت و نیز گنبدها و قبور زوجات پیامبرصلی الله علیه وآله و گنبد عثمان بن عفان و اسماعیل بن جعفر الصادق‌علیه السلام و مالک پیشوای مذهب مالکی را ویران ساختند، خلاصه سخن این که در مدینه و اطراف و در ینبع قبری باقی نگذاشتند».(3)

باز می‌نویسد:
«وهابیها از ترس نتیجه کارشان از خراب کردن گنبد و بارگاه رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله خودداری کردند و گرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثناء نکرده‌اند، بلکه قبر پیامبر از جهت آن که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از نظر آنها اولی به خرابی است، اما آنچه که پادشاه سعودی اظهار داشته که «ما قبر پیامبر را محترم می‌دانیم‌» بدون شک چنین کلامی برخلاف عقائد آنهاست و این سخن را جز برای مصلحت و جلوگیری از تحریک عواطف جهان اسلام، بر ضدشان، نگفته است و اگر از این نظر خاطر جمع می‌شدند، حتما قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز ویران می‌ساختند، بلکه نخست و پیش از سایر مزارات آنجا را خراب می‌نمودند.

چون این عمل زشت وهابیان در حجاز و آنچه را که نسبت‌به قبور ائمه بقیع کرده بودند، به گوش مسلمانان در نقاط مختلف جهان رسید، این جنایت را بزرگ شمردند و در محکومیت آن، تلگرافهائی از عراق و ایران و سایر کشورها به ابن سعود مخابره شد و به عنوان اعتراض درسها و نماز جماعتها تعطیل گشت و مجالس سوگواری تشکیل گردید.(4)


پی‌نوشت‌ها:
1) تاریخ المملکة‌العربیة‌السعودیة، ج‌2، ص 344.
2) کشف الارتیاب، ص 55.
3) کشف الارتیاب، ص 55.
4) همان مدرک.
5) تاریخ اصفهان، ص 392.
6) حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج‌3، ص 365 و 366.
7) سفرنامه فراهانی، ص 281 به بعد.
هدیة‌السبیل، ص 127 به بعد.
9) تحفة‌الحرمین، ص 227.
10) مرآة‌الحرمین، ج‌1، ص 426، چاپ مصر، 1344ه - 1925م.

منبع http://www.shiabloggers.ir/forum/index.php?topic=2617.0

کانون وبلاگ نویسان شیعه

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت