تسلیت | ... |
[پنجشنبه 1393-01-14] [ 12:14:00 ق.ظ ] |
نون والقلم(عصمتیه بابل)
عصمتیه بابل
|
|
|
||||||||||||||||||||
میلاد حضرت صبر، زینب کبری، بزرگ زن استقامت تاریخ بر همه ی شیعیان جهان مبارک باد. امید است که از آن بانوی گرامی مشق زندگی بگیریم و او را که دست پرورده ی مادر و پدری همچون علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) است در تمام کارهایمان الگو قرار دهیم. زینب جان نگاه مهربانت را از ما دریغ مفرما .
تو در خود حیاتی داری به وسعت جهان: رگهای سبزت که در آن زندگی جریان دارد و زندگی ما را به جربان می اندازد. در برگ برگ وجودت بویی از عطرهای مختلف خمیده که با وزش هر نسیمی شامه ها را مینوازد. ریشه های استوار و محکمت که نبض حیاتت نام گرفته. همان ریشه ای که تو را پایدار نگه میدارد در برابر هر باد و بارانی. هر غنچه ای که از تو میشکفد آنقدر چشم نواز است که لحظه ای نمیتوان از آن چشم برداشت. دستان بازت هر پرنده ای را در آغوش میگیرد و برایشان جایگاه امنی هستی. در تو زندگی را میتوان یافت و زندگی کردن را از تو آموخت. بعضی از صفتهای ما از تو گرفته شده: استوار همچو سرو، افتاده و متواضع همچو بید، در سکوت همچو خواب زمستانی ات. نام تو و وجود تو در زندگی ما کلید واژه ای نام گرفته به نام تنفس. . . . و تو چرخه ای هستی که عدم وجودت مساویست با عدم وجود ما. و چه ساده ازتو نام میبریم «درخت» دلنوشته ای از فائزه بهمنی طلبه عصمتیه
الهی!
پاک و منزهی تو و چه بزرگ و با شکوه است منزلت تو و چه پیروز و چیره است پادشاهی ات.
خدایا! چه سخت و پابرجاست قدرت تو و چه کارساز است فرمان تو….
الها…صبح و شام میکنم در حالی که کردار خویش را اندک میشمارم و به گناه خود معترفم و به لغزشهای خود اقرار دارم و به سبب زیاده روی درباره ی خویش، زبون و خوارم…
خواهش نفسم تباهم کرده است و هوسهایم محرومم کرده اند.
معبودا! از این رو تو را میخوانم و از تو درخواست دارم در حالی که،همچون کسی هستم که گناهان بسیار خود را میداند و به لغزشهای خود معترف است.
پروردگارا!
در آن روز که برانگیخته میشوم مرا از رحمت خویش مایوس مگردان و در آن روز مرا در جایگاه دوستانت درآور و در جوار خودت جای ده. الهی آمین.
دلنوشته ای از طاهره محمود زاده طلبه پایه سوم حوزه علمیه عصمتیه
|
||||||||||||||||||||
|