اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




 موضوعات 

نحوه نمایش نتایج:



 
  این مطلب از طریق ایمیل به دستم رسید !! ...
استاد دانشگاه با این سؤال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند .

آیا خدا هر چیزی را که وجود دارد خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت تمام پاسخ داد “بله آقا”

استاد پرسید: آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟

شاگرد : بله استاد !

استاد : اگر خدا همه چیز را خلق کرده پس او شیطان را هم  خلق کرده.چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست ،
خدا نیز شیطان است.

شاگرد: آرام نشست و جوابی نداد . استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب ، افسانه و خرافه ای بیش نیست .

شاگردی دیگر دستش را بلند کرد و گفت: “استاد می توانم سؤالی از شما بپرسم؟”

استاد : البته !

شاگرد: استاد سرما وجود دارد؟

استاد: این چه سؤالی است البته که وجود دارد !

شاگرد گفت : در واقع سرما وجود ندارد . مطابق قانون فیزیک چیزی که در حقیقت ما به عنوان سرما از آن یاد میک نیم نبود گرما است . هر موجود یا شیئی را می توان مطالعه و آزمایش کرد وقتی که انرژی داشته باشد یا آن را انتقال دهد یا آن را دارا باشد . صفر مطلق (F 460-) نبود کامل گرماست .تمام مواد در این دما بدون حیات وبازده می شوند .سرما وجود ندارد .این کلمه را بشر برای اینکه توصیفی از نبودن گرما داشته باشد خلق کرد .

شاگرد ادامه داد ، تاریکی وجود دارد؟

استاد : البته که وجود دارد !

شاگرد: گفت دوباره اشتباه کردید آقا ، تاریکی هم وجود ندارد ؛ در واقع تاریکی ، نبودن نور است . نور چیزی است که می توان آن را مطالعه و آزمایش کرد  اما تاریکی را نمی توان . در واقع با قانون نیوتن می توان نور را به رنگ ها ی مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید . شما چطور می توانید ثابت کنید یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید میزان وجود نور در آن فضا را اندازه بگیرید درست است؟
تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد به کار می برد.

در آخر شاگرد سؤال کرد استاد شیطان وجود دارد؟
 
زیاد مطمئن نبود .

استاد: البته همانطور که قبلا” هم گفتم ما او را هر روز می بینیم …او هر روز در مثال هایی از رفتار های غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده می شود او در جنایت ها و خشونت هایی که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد.اینها نمایانگر هیچ چیز جز شیطان نیست .

و آن شاگرد پاسخ داد : شیطان وجود ندارد آقا یا حداقل در نوع خود وجود ندارد . شیطان را به سادگی می توان نبودن خدا دانست . درست مثل تاریکی و سرما ؛ کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد . خدا شیطان را خلق نکرد ؛ شیطان نتیجه ی آن چیزی است که وقتی انسان عشق به خدا را در قلب خود حاضر نبیند مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود به وجود می اید و تاریکی که در نبود نور می آید .

فکر می کنید اسم اون شاگرد چی بود؟  متعجب?
.
.
.
.
.
.
.
.
آلبرت انیشتین
 
موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

[پنجشنبه 1390-06-24] [ 01:37:38 ب.ظ ]  



  همان ذکری را که گفتم بگو ! ...

تقيّد به آداب ديني

آداب ديني زمان‌بندي ويژه‌اي دارند، از اين‌روي براي پديدآوردن روحيّه زمان‌شناسي بسيار مؤثّر است. براي نمونه تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) براي تعقيبات نمازهاي واجب سفارش شده است. تسبيحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) افزون بر پاداش معنوي دو ويژگي مهمّ دارند كه براي درمان ضعف اراده مؤثرند: نخست این که وقت آن ويژه است كه هر روز 5 نوبت تكرار مي‌شود و ويژگي ديگرش، تعداد معیّن و مقیّد آن است که 34 بار “الله اكبر"، 33 بار “الحمدلله"، و 33 بار “سبحان‌الله” است.

دقّت در انجام تسبيحات كه با اراده انسان انجام شود، اراده ضعيف را تقويت مي‌كند.

از يكي از بزرگان پرسيدم، اگر ذكر تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) را كم يا زياد كنيم چه اتّفاقي مي‌افتد؟

ايشان در پاسخ فرمودند:

مثل اين است كه به شما بگويند اگر از فلان نقطه 34 قدم به سمت راست، بعد 3 قدم به سمت جلو و بعد 33 قدم به سمت چپ بروي و آن‌جا را حفر كني، به گنجی ارزش مند مي‌رسي! روشن است که اگر در هر كدام از مراحل، يك قدم اشتباه كني و یا به عمد کم و یا زیاد کنی، هرگز به آن گنج نخواهي رسيد.

تعبّد در اسلام جايگاه خاصي دارد و براي تنظيم ساختار ارادي انسان بسيار مؤثر است، زيرا فرد با آن كه مي‌تواند كلمه‌اي را كم و يا زياد كند، با اراده خود به آنچه از دين رسيده است پاي‌بند مي‌شود و ذکر را همان گونه که در دین رسیده است ، به جای می آورد .

پيشوايان دين نيز شاگردان خود را در فراگيري اذكار و اوراد آن‌چنان تربيت مي‌كردند كه بدون هرگونه افزوني و كاستي به ذكري كه فرا مي‌گيرند، پاي‌بند باشند. براي نمونه شخصي از امام صادق (علیه السلام)پرسيد در دوره آخرالزمان چه ذكري بگوئيم؟ امام فرمود: «يا مُقَلِّبَ القُلوب! ثَبِّتْ قَلْبي عَلي دينِك»؛ او در حضور امام گفت: «يا مُقَلِّبَ القلوبِ! وَ الأبصارِ ثَبِّتْ قَلْبي عَلی دينِك»؛ امام فرمود: خداوند مقلّب‌القلوب و الابصار هست ولي همان ذكري را كه گفتم بگو! اين ذكر اثر ديگري دارد(1)

ادعيه و اذكار و به ويژه تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) در تقويت اراده بسيار مؤثّرند(2)و تقيّد به قرائت قرآن هر روز نيز براي بهره‌مندي از زمان مؤثّر خواهد بود.

—————-

پی نوشت ها:

1.بحارالانوار، ج 52، ص 148.
2. تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، از ارزشمندترین اذکاری است که هدیه حضرت خاتم انبیاء (صلوات الله علیه و آله) به دختر گرامی شان می باشد. تأکید است که قبل از زیارت حضرات معصومین (علیهم السلام) و نیز پس از انجام هر نماز به آن مبادرت ورزند.

به نقل از حجت الاسلام مرتضی  آقاتهرانی

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

[چهارشنبه 1390-06-23] [ 12:41:32 ب.ظ ]  



  جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد !! ...

ابو سعید حسن ابن سیار از  ، زاهدان برجسته صدر اسلام گفت:


جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد:


- اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ تنها خدا می داندکه فردا حال ما چه خواهد بود!





- دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای ؟




_ سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟




- چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می کرد. گفتم: اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم، چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست. تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

منبع : تذکرة الاولیاء

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

[سه شنبه 1390-06-22] [ 12:12:58 ب.ظ ]  



  آنچه رهبری روی کفن مادر نوشت: ...

باید مادر باشی آن هم مادر شهید تا وقتی که دو فرزندت در راه حفظ و سربلندی کشور شهید می شوند صبر زینب‌وار نشان دهی و با تمام عشق مادرانه ات بگویی: من راضی ام به رضای خدا و خوشحال از این سرنوشتی که خدا برایم رقم زده است.

“فخرالملوک تبریزی” مادر شهیدان فاطمی

مادری که دو پسرش شهید شده‌اند؛ یکی قبل از انقلاب در سال ۵۴ و دیگری پس از انقلاب در سال ۶۴  …

سید “حمید رضا"، دانشجوی نخبه مکانیک دانشگاه صنعتی شریف و “سید فرید"، دانشجوی پر شور رشته شیمی

رهبر را که می‌بیند، اسپری‌ها ، خاصیتشان را از دست می‌دهند. به نفس‌نفس می‌افتد. یک نفس «آقا آقا» می‌گوید و قربان‌صدقه «آقا» می‌رود. به همه التماس می‌کند «تو رو خدا من رو دور آقا بگردونین» اما رهبر تشکر می‌کند و منع. او هم عبای رهبر را می‌گیرد و چندین‌بار می‌بوسد.
مادر از بیمار بودنش می‌گوید و بستری بودنش در بیمارستان. این که خواب دیده رهبر به پرستارها گفته مواظب او باشند و این که رهبر به او گفته خودم به عیادت شما می‌آیم. «حالا خوابم تعبیر شد»-گزیده ای از گزارش بازدید سر زده رهبری از خانواده شهیدان فاطمی-
جلوی درب اصلی آی سی یو نوه‌هایش هم هستند؛ التماس دعا دارند از هرکس که خبر را می شنود “می گویند دعا کنید مادر بهتر شود از همه بخواهید که برایش دعاکنند.
“رهبر قرآن و سکه‌ای را به یادگاری به مادر می‌دهد. مادر هم کفن‌اش را می دهد تا رهبر امضا کند. بعد هم تسبیحی را که آماده کرده‌بود، به رهبر هدیه می‌کند. انگشترش را هم درمی‌آورد که هدیه کند: «نگین این انگشتر از اولین سنگ قبر امام حسینه. مال پونصد سال پیش.» رهبر می‌گوید انگشتر دست شما باشد بهتر است. همین تسبیح بس است و من با آن ذکر خواهم گفت. با همان تسبیح سبزرنگ قدیمی رنگ و رو رفته.
رهبر اجازه مرخصی می‌خواهد که خواهر شهید جلو می‌رود و چفیه رهبر را برای پسر دیگرش که اینجا نیست می‌گیرد. رهبر که بلند می‌شود، قربان‌صدقه رفتن مادر دوباره شروع می‌شود. اما این بار به زبان ترکی: «آقا! اوزوم. بالام. سَنَه قربان» و رهبر هم به همان ترکی جواب می‌دهد. بقیه حرف‌ها هم به همین زبان ترکی رد و بدل می‌شود و رهبر خداحافظی می‌کند. این بار کارگر خانه است که جلو می‌آید و عبای رهبر را می‌بوسد و زارزار اشک می‌ریزد. خیالش راحت است که می‌تواند به ترکی با رهبرش صحبت کند. رهبر که بیرون می‌رود، صدای خانمی از توی کوچه می‌آید که چفیه رهبر را می‌خواهد. فوری برمی‌گردم توی خانه و می‌روم سراغ کفن تا رویش را بخوانم:

اللهم انا لانعلم منها الا خیرا. و انت اعلم بها منا. «سید علی خامنه‌ای»

منبع :خبر گزاری وفا 

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

[دوشنبه 1390-06-21] [ 04:15:39 ب.ظ ]  



  مورچگان فیلسوف ...

مورچگان فیلسوف !

مورچه‏ای بر صفحه کاغذی می‏رفت. از نقش‏ها و خطهایی که بر آن بود، حیرت کرد. آیا این نقش‏ها را کاغذ ، خود آفریده است یا از جایی دیگر است؟ در این اندیشه بود که ناگاه قلمی بر کاغذ فرود آمد و نقشی دیگر گذاشت. مور دانست که این خط و خال از قلم است نه از کاغذ. نزد مورچگان دیگر رفت و گفت: مرا حقیقت آشکار شد. گفتند: کدام حقیقت؟ گفت: بر من کشف شد که کاغذ از خود، نقشی ندارد و هر چه هست از گردش قلم است. ما چون سر به زیر داریم، فقط صفحه می‏بینیم؛ اگر سر برداریم و به بالا بنگریم، قلمی روان خواهیم دید که می‏چرخد و نقش و نگار می‏آفریند.

در میان مورچگان، یکی خندید. سبب را پرسیدند. گفت: این کشف بزرگ را من نیز کرده بودم؛ لیک پس از عمری گشت و گذار بر روی صفحات، دانستم که آن قلم نیز، اسیر دستی است که او را می‏چرخاند و به هر سوی می‏گرداند. انصاف بده که کشف من، عظیم‏تر و شگفت‏تر است.

همگان اقرار دادند به بزرگی کشف وی. او را بزرگ خود شمردند و سلطان عارفان و رئیس فیلسوفان خواندند. چه، تاکنون می‏پنداشتند که نقش از کاغذ است و اکنون علم یافتند که آفریدگار نقش‏ها، نه کاغذ و نه قلم است؛ بلکه آن دو خود اسیر دیگری‏اند.

این بار، موری دیگر گریست. موران، سبب گریه‏اش را پرسیدند. گفت: عمری بر ما گذشت تا دانستیم نقش را قلم می‏زند نه کاغذ. اکنون بر ما معلوم شد که قلم نیز اسیر است، نه امیر. ندانم که آیا آن امیری که قلم را می‏گرداند، به واقع امیر است، یا او نیز اسیر امیر دیگری است و این اسیران، کی به امیری می‏رسند که او را امیر نیست؟ -

برگرفته از: غزالی، احیاء العلوم، ج 1، ص 22، ص 175.

مولوی نیز در دفتر چهارم حکایت موری را که بر کاغذ می‏رفت، نقل می‏کند. حکایت بالا،

برگرفته از تمثیل غزالی، با تصرفات بسیار است.

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

[یکشنبه 1390-06-20] [ 11:27:40 ق.ظ ]