زکريا بن ابراهيم، ابتدا مسيحي بود و در فضاي مسيحيت متعصب کوفه مسلمان شد. او پس از مسلماني به مکه آمد و به محضر امام صادق علیه السلام شرفياب شد و عرضه داشت: «خانواده ام همه مسيحي هستند و تنها مسلمان آن خانواده منم. پدر و مادرم جز من کسي را ندارند. مادرم نابينا شده و من به ناچار با آنها زندگي مي کنم. آنها دوست دارند با آنها هم غذا شوم و از ظرف آنان آب بخورم. چه کنم؟!» حضرت فرمودند: «آيا پدر و مادرت گوشت خوک مي خورند و يا با خوک تماسي دارند؟» زکريا عرضه داشت: «نه»، حضرت فرمود:
از آن خانه بيرون مرو! از پدر و مادرت جدا مشو! به مادرت خدمت کن! کارهايش را انجام بده! او را به حمام و دستشويي ببر! لباس¬هايش را عوض کن! و لقمه به دهانش بگذار!
زکريا مي گويد: وقتي به کوفه بازگشتم، تمام دستورات امام صادق علیه السلام  را نسبت به مادرم عمل کردم. روزي مادرم به من گفت: «زکريا، حقيقت را به من بگو! آيا مسلمان شده اي؟» گفتم: «آري و اين همه محبت و خدمت به دستور امام و پيشوايم، فرزند پيامبر خدا، امام صادق علیه السلام  است». مادرم گفت: «به يقين او خود پيامبر است». گفتم: «نه، او زاده پيامبر و امام ششم است». گفت: «نه، اين کارهايي که در حق من انجام مي دهي، دستور پيامبران خداست، در هر صورت من در عين کوري مي فهمم که دين تو از دين من بهتر است. اينک مرا به دين خودت راهنمايي کن!»
آيين اسلام را به مادرم آموختم و او را به مسلماني مشرّف ساختم. او نماز ظهرش را با من خواند. به هنگام مغرب به من گفت: «باز نماز بخوان تا با تو بخوانم؛ زيرا از نماز ظهر لذت بردم». مادرم نماز مغرب را با من خواند و پس از نماز از دنيا رفت.
يادم آمد که امام صادق علیه السلام فرموده بود: «اگر مادرت از دنيا رفت، خودت دفنش کن!» از اين رو شيعيان کوفه را اول صبح خبر کردم، گفتند: «به کشيش مسيحي مراجعه کن!» گفتم:«مادرم مسلمان شده بود». …آن گاه با کمک شيعيان مراسم غسل و کفن و دفن مادرم را به انجام رساندم. 1

1 . شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج21، ص491.

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت