نام امام حسین علیه السلام  که به گوشت می خورد ، ناگاه ماه محرم در نظرت می آید آن وقت به یاد عزاداری ، هیئت ها ، دسته های عزا ، مجلس و مراسم های خانگی و محلی و درون شهرها ، نذرهای دلنشین ، به یاد شب های شهر ، خیابان ها و کوچه ها با پارچه های مشکی و سبز و قرمز با نام یاحسین - یا اباعبدالله - یا اباالفضل  و … می افتی .

به یاد نذری پزی ها … گویی تمام زمین و زمان پر از برکت است .هیچ خانه ای نیست که در این ماه از برکات ماه محرم و نذری هایش بی بهره باشد .

به حسین و کاروانش می اندیشی ، به کسی که برای او اینچنین تدارکی دیده شده می اندیشی و با خود می گویی به واقع اینان چه کسانی هستند و حقیقتشان چیست ، چه کاری انجام داده اند که با گذر هزار و سیصد و اندی سال از آن واقعه ، هنوز دنیا برای خونش به عزا نشسته اند و برای لشکر هفتاد و نفره اش در ماتم  و عزا هستند .

گویی هنوز خونش می جوشد و هنوز آن واقعه زنده است . وقتی به آن می اندیشی ، وقتی پای صحبت در مجالس عزا می نشینی و با گفته هایشان در ذهن خود به صحرای کربلا می روی انگار می خواهی دست دراز کنی و چیزی را تغییر دهی .

هرگاه صبح روز عاشورا می رسد گویی دلت می خواهد از چیزی که در شرف وقوع است جلوگیری کنی ، دست دراز کنی و به آن آدم ها بگویی که حقیقت چیست ، به آنهایی که امام را تنها گذاشته اند بگویی که برگردند و به آنهایی که در مقابل امام ایستاده اند بگویی که آیا می دانید که در مقابل چه کسی ایستاده اند … اما …

غافل از اینکه هزاروسیصد و اندی سال از آن زمان گذشته و دیگر کاری نمی شود کرد .

با خودت به حقیقت کارشان فکر می کنی ، اینکه اهدافشان چه بوده و چرا خود را در مقابل دشمنان بی رحم بنی امیه به کشتن دادند ؟

با خود می اندیشی که چرا ایشان کودک شش ماهه اش را با وجود آنکه از حقیقت درون دشمنان سنگدل مطلع بودند در مقابلشان قرار دادند .

بله … شاید می خواست برای همیشه تاریخ سندی باشد که اگر حتی بعد از هزاران هزار سال ، مردمی مدعی شدند که برای گروه کفار راه هدایتی در آن زمان بود ، آنگاه تاریخ شهادت دهد  که اینان اگر هدایت شدنی بودند و اگر با لشکر امام حسین علیه السلام مشکلی داشتند  ، گناه این کودک چه بود ؟! لااقل اورا سیراب می کردند…
و تاریخ گواهی های بسیار خواهد داد …

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

زینب فاضل زاده - طلبه پایه اول

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت