آبان 1390
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        




 موضوعات 

نحوه نمایش نتایج:



 
  به بهانه شمشیرکشی منحرفان علیه چادر و حجاب؛ ...

بیانات روشنگرانه رهبر انقلاب درباره حجاب برتر

 

خبرگزاري بين المللي زنان : مدیران برخی نشریات متعلق به جریان های انحرافی شمشیر هجمه به احکام اسلامی و پوشش برتر زنان و دختران ایرانی را از دست افراطیون دوم‌خردادی گرفته، تیز کرده و فضای فرهنگی رسانه را به صحنه شمشیرکشی بر روی این احکام اسلامی تبدیل کرده اند.

چادر مشکی تحمیل شده ناصرالدین‌شاه قاجار و از مجالس عیاشی شبانه در اروپا بیرون آمده است، از لحاظ فلسفه حجاب، قطعا چادر بدترین پوشش است، رنگ مشکی چادر “متکبرانه” است و … . اینها تنها گوشه ای از فضاسازی های اهانت آمیز یکی از روزنامه های جریان انحرافی است که به نظر می رسد احیای رویکرد افراطیون دوم خردادی را هدف خود قرار داده است.

به همین بهانه مرور بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره پوشش چادر و حجاب برتر زنان و دختران ایرانی در شرایط کنونی روشنگرانه و شفاف کننده چهره واقعی جریان مذکور باشد.

ایشان در یکی از سخنان مشهور خود فرموده اند: زنان ما مى‏خواهند حجاب خودشان را حفظ كنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پيش از آن‏كه يك حجاب اسلامى باشد، يك حجاب ايرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.


بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با اعضاى شوراى فرهنگى، اجتماعى زنان، جمعى از زنان پزشك متخصص، و مسؤولان اولين كنگره‏ى حجاب اسلامى، به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه‏ى زهرا(س) – دی ماه ۱۳۷۰
به نظر ما، بحثهايى كه درباب پوشش زن مى‏شود، بحثهاى خوبى است كه انجام مى‏گيرد؛ منتها بايد توجه كنيد كه هيچ بحثى در اين زمينه‏هاى مربوط به پوشش زن، از هجوم تبليغاتى غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطى است. نه اين‏كه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مى‏گويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه‏ى ملى ماست؛ هيچ اشكالى هم ندارد؛ هيچ منافاتى با هيچ نوع تحركى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرك و كار اجتماعى و كار سياسى و كار فكرى باشد، لباس رسمى زن مى‏تواند چادر باشد و - همان‏طور كه عرض كردم - چادر بهترين نوع حجاب است.
البته مى‏توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همين‏جا هم بايستى آن مرز را پيدا كرد. بعضيها از چادر فرار مى‏كنند، به خاطر اين‏كه هجوم تبليغاتى غرب دامنگيرشان نشود؛ منتها از چادر كه فرار مى‏كنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمى‏آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مى‏دهد!
شما خيال كرده‏ايد كه اگر ما چادر را كنار گذاشتيم، فرضاً آن مقنعه‏ى كذايى و آن لباسهاى «و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ»(۶) و همانهايى را كه در قرآن هست، درست كرديم، دست از سر ما بر مى‏دارند؟ نه، آنها به اين چيزها قانع نيستند؛ آنها مى‏خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عيناً اين‏جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه كه عمل مى‏شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابى نداشت؛ حتّى در اين‏جاها وقتى نوبت به اين كارها مى‏رسد، بى‏بندوبارى خيلى بيشتر هم مى‏شود؛ كمااين‏كه در زمان شاه، بى‏بندوبارى‏يى كه در همين شهر تهران و بعضى ديگر از شهرهاى كشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بيشتر بود! زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اين‏جا آن‏طورى نبود. آن‏طور كه ديده بوديم و شنيده بوديم و مى‏دانستيم و مناظرى كه از آن وقت الان جلوى نظر من هست، انسان واقعاً حيرت مى‏كند كه چرا بايستى اين‏گونه بشود؛ كمااين‏كه در خيلى از كشورهاى متأسفانه عقب‏مانده‏ى مسلمان و غيرمسلمان هم همين‏طور است. بنابراين، بايد بدقت و با نهايت كنجكاوى و بدون اغماض، مسائل ارزشى را رعايت كرد.

در ديدار با جمع كثيرى از پرستاران، به مناسبت ميلاد حضرت زينب كبرى‏(س) و روز پرستار – آبان ۷۰
آنها با چه چيز زن مسلمان بيشتر دشمنند؟ با حجاب او. آنها با چادر و حجاب صحيح و متقن شما از همه چيز بيشتر دشمنند. چرا؟ چون فرهنگ آنها اين را قبول ندارد. اروپاييها اين‏طورند؛ آنها مى‏گويند هرچه را كه ما فهميده‏ايم، دنيا بايد از ما تقليد كند! مايلند كه جاهليت خودشان را بر معرفت عالم غلبه بدهند. آنها مى‏خواهند زن به سبك اروپايى را در جامعه رواج بدهند؛ كه عبارت است از سبك مد و مصرف و آرايش در انظار عموم و ملعبه قرار دادن مسائل جنسى بين دو جنس؛ مى‏خواهند اين چيزها را به وسيله‏ى زنان رواج بدهند. هرجا با اين هدفگيرى غربيها مخالفت بشود، فريادشان بلند مى‏شود! اينها كم‏طاقت هم هستند! همين مدعيان غربى، كمترين مخالفتى را با مبانى پذيرفته‏ى خودشان تحمل نمى‏كنند.


ديدار نويسندگان، صاحبنظران و كاركنان رسانه های گروهی – مرداد ۷۱

ريشه كن كردن فرهنگ ملی از طريق فراگير كردن بی بند و باری، عياشی و هرزگی در ميان يك ملت هدفی است كه دشمنان درپی تحقق آن هستند. بطور مشخص دوران رضاخان سرآغام تهاجم فرهنگی در كشور ماست و بزرگترين قدمها به نفع فرهنگ غرب و در حقيقت در جهت سلطه ی غرب بر ايران در همين دوران بر داشته شد و با اين بهانه كه زن با چادر نميتواند عالم و دانشمند شود و درفعاليتهای اجتماعی شركت كند، چادرها را از سر زنان برداشتند. اما در عين حال دردوران رضاخان و پسرش هرگز به عموم زنان اجازه ی شركت فعالانه در حركتهای اجتماعی و سياسی داده نشد و آن روزی كه زنان ايران، وارد ميدان مبارزه و صحنه ی فعاليتهای اجتماعی و سياسی شدند و كشور را با دست توانای خود به پيش بردند، چادر به سر كردند.

ديدار گروهى از خواهران پرستار – مهر ۱۳۷۳
- حقيقتاً حجاب برتر است؛ هيچ ترديدى در اين نبايد داشت. البته من هيچ وقت نگفتم كه چادر را در جايى اجبارى كنند؛ اما هميشه گفته‌ام كه چادر يك حجاب ايرانى است و زن ايرانى اين را انتخاب كرده و خوب حجابى هم هست و مى‌تواند كاملاً حفاظ و حجاب داشته باشد. حالا بعضيها هستند كه از هرچه ايرانى و خودى است، ناراحتند و دلشان را مى‌زند؛ دلشان مى‌خواهد سراغ چيزهايى بروند كه از خودى بودن دورتر است!
آنها با چه چيز زن مسلمان بيشتر دشمنند؟ با حجاب او. آنها با چادر و حجاب صحيح و متقن شما از همه چيز بيشتر دشمنند. چرا؟ چون فرهنگ آنها اين را قبول ندارد. اروپاييها اين‏طورند؛ آنها مى‏گويند هرچه را كه ما فهميده‏ايم، دنيا بايد از ما تقليد كند!
زنان ما مى‏خواهند حجاب خودشان را حفظ كنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پيش از آن‏كه يك حجاب اسلامى باشد، يك حجاب ايرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.

مصاحبه در كوهپیمایی - در ارتفاعات تهران – شهریور ۷۵
گاهى من در همين راه «كُلك چال» كه از پايين به بالا مى‌آيم، يا بعكس به طرف پايين مى‌روم، خانمهايى را مى‌بينم كه با چادر مشكى اين راه را طى مى‌كنند. با اين‌كه قسمتى از اين راه، بسيار ناهموار و يا به قول ما مشهديها قلب است، درعين‌حال خانمها اين راه ناهموار را تحمّل مى‌كنند و با چادر مشكى مى‌آيند. خوب؛ اين همّت است ديگر. من اين‌طور زنها و همچنين افراد مسنّى كه اين راههاى طولانى را طى مى‌كنند و مى‌روند، بسيار تحسين مى‌كنم. 


در جلسه پرسش و پاسخ مديران مسئول و سر دبيران نشريات دانشجويی – اسفند ۷۷
حجابِ برتر كه شما اشاره كرديد - كه مراد همين چادر ايرانىِ خود ماست - حقيقتاً حجاب برتر است؛ هيچ ترديدى در اين نبايد داشت. البته من هيچ وقت نگفتم كه چادر را در جايى اجبارى كنند؛ اما هميشه گفته‌ام كه چادر يك حجاب ايرانى است و زن ايرانى اين را انتخاب كرده و خوب حجابى هم هست و مى‌تواند كاملاً حفاظ و حجاب داشته باشد. حالا بعضيها هستند كه از هرچه ايرانى و خودى است، ناراحتند و دلشان را مى‌زند؛ دلشان مى‌خواهد سراغ چيزهايى بروند كه از خودى بودن دورتر است! به‌هرحال اگر حجاب را حفظ كنند، باز هم خلاف شرعى انجام نداده‌اند؛ منتها چيز بهترى را از دست داده‌اند.

اما اين‌كه شما مى‌گوييد «ما چگونه برخورد كنيم؟» ببينيد؛ شما با تبليغات كار كنيد. يعنى همان حربه‌اى را كه افراد مورد نظر شما براى سست كردن اعتقاد به حجاب به كار مى‌برند، شما هم به كار ببريد. يعنى شما درباره‌ى حجاب بنشينيد واقعاً تحقيق كنيد، فكر كنيد، از لحاظ دينى هم مثلاً درباره‌اش بحث كنيد، يا از بحثهايى كه شده استفاده كنيد. از لحاظ اجتماعى هم روى همين مسأله‌ى كيفيّت حجاب تكيه كنيد؛ به ترويج ديدگاه خودتان بپردازيد؛ آن چيزى كه به نظرتان درست است، آن را بگوييد؛ اين دغدغه را هم كه اينها مى‌آيند تمايل به حجاب را در دلِ مردم از بين مى‌برند، نداشته باشيد؛ حجاب از بين نمى‌رود. البته اگر قدرتى مثل قدرت رضاخانى بالاى سرش باشد، يا آن طور كه شنيدم در بعضى از كشورها مثل تونس كسى حق ندارد در خيابان با حجاب باشد و اصلاً حقوق بشر هم در اين‌جا ديگر مطرح نيست كه چرا مردم را مجبور كرديد بى‌حجاب باشند - كسانى كه مسؤول اين چيزها هستند، همين‌طور تماشا مى‌كنند و حرفى هم نمى‌زنند! - بالاخره همان كشف حجاب دوران رضاخانى پيش مى‌آيد؛ اما به مجرّد آن‌كه اين زور برداشته شود، مردم به سمت حجاب برمى‌گردند.

حجاب، ارزشى است منطبق با طبيعت انسان. برهنگى و حركت به سمت اختلاطِ هرچه بيشتر دو جنس با يكديگر و افشاء شدن اينها در مقابل يكديگر، يك حركت خلاف طبيعى و خلاف خواست انسانى است. شرع مقدّس اسلام هم براى اين حدودى را معيّن و مشخّص كرده و كسانى كه معتقد و مؤمن هستند، نمى‌شود كه اين‌طورى با حجاب برخورد كنند. البته ممكن است كسانى بى‌خبر و بى‌اطّلاع باشند؛ بايستى اينها را با حجاب آشنا كرد. من در همين سالهاى اوّلِ انقلاب به‌وضوح دريافتم كه بعضى از زنانى كه محجّب هستند و خيلى قدر حجاب را نمى‌دانند، اينها اصلاً از حكم حجاب و فلسفه‌ى حجاب و فوايد حجاب اطّلاعى ندارند؛ يعنى با اينها كمتر صحبت شده است. البته بعضيها چيزهايى نوشتند؛ سفارش كرديم، كارهايى كردند. الان هم به نظر من همين‌طور است؛ بخصوص در محيط دانشگاه. الحمدللَّه شنيدم كه محيط دانشگاه شما، محيط خوبى است. مسؤولان دانشگاه هم، مسؤولان مواظب و مقيدى هستند؛اميدواريم كه هرچه هم مى‌گذرد، بهتر شود.

در محيط دانشگاه خودتان، در نشريات خودتان، با نشريات زن - كه الان در ايران چند نشريه‌ى مربوط به زنان وجود دارد - با ديگر نشريات رايج صحبت كنيد، چيزهايى بنويسيد، پخش كنيد، در جامعه فكر را بپراكنيد؛ منتها با استدلال، با منطق. بهترين راه تأمين حجاب هم همين است كه با منطق برخورد شود. البته اگر چيزى جزو مقرّرات شد و كسى برخلاف آن مقرّرات رفتار كرد، ممكن است قوانينى وجود داشته باشد كه دولت برخورد كند؛ كه لابد هم مى‌كند. درعين‌حال آن چيزى كه در اساس لازم است و مهمتر از همه است، اين است كه شما ذهن اين دختر جوان، يا اين زن جوان را - كه عمده هم خانمهاى جوان هستند - با اهميت حجاب آشنا كنيد؛ يعنى به او تفهيم كنيد كه حجاب از لحاظ شرعى و از لحاظ منطقى اين است. در ذهن او، استدلال صحيح را در مورد رعايت حجاب راسخ كنيد. اميدواريم كه ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز بهتر شود. البته يكى از عواملى هم كه در اين زمينه تأثيرات منفى دارد، برخى از اين فيلمهايى است كه بعضى از زندگيهاى غربى را در دسترس همه مى‌گذارد. اينها در سُست كردن ذهنيّت مردم نسبت به مسأله‌ى حجاب بى‌تأثير نيست. البته نسبت به پخش اين فيلمها هم بايد تذكّراتى داده شود.


در ديدار جوانان و فرهنگيان در مصلّاى رشت‏- اردیبهشت ۸۰
رضاخان قلدر وقتى خواست از غرب براى ما سوغات بياورد، اولين چيزى كه آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نيزه و همان قلدرىِ قزّاقىِ خودش! لباسها نبايد بلند باشد؛ بايد كوتاه باشد؛ كلاه بايد اين‏طورى باشد؛ بعد همان را هم عوض كردند: اصلاً بايد كلاه شاپو باشد! اگر كسى جرأت مى‏كرد غير از كلاه پهلوى - كلاهى كه آن موقع با اين عنوان شناخته مى‏شد - كلاه ديگرى سرش بگذارد، يا غير از لباس كوتاه چيزى بپوشد، بايد كتك مى‏خورد و طرد مى‏شد. اين چيزها را از غرب گرفتند! زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ كنند؛ نه فقط چادر - چادر كه برداشته شده بود - اگر روسرى هم سرشان مى‏كردند و مقدارى جلوى چانه‏شان را مى‏گرفتند، كتك مى‏خوردند! چرا؟ براى اين‏كه در غرب، زنها سربرهنه مى‏آيند! اينها را از غرب آوردند. چيزى را كه براى اين ملت لازم بود، نياوردند. علم كه نيامد، تجربه كه نيامد، جِدّ و جهد و كوشش كه نيامد، خطرپذيرى كه نيامد - هر ملتى بالاخره خصوصيات خوبى دارد - اينها را كه نياوردند. آنچه را هم كه آوردند، بى‏دريغ قبول كردند. فكر و انديشه را آوردند، اما بدون تحليل قبول كردند؛ گفتند چون غربى است، بايد قبول كرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربى است، بايستى پذيرفت؛ جاى بروبرگرد ندارد! براى يك كشور، اين حالت بزرگترين سمّ مهلك است؛ اين درست نيست.

بيانات ‏در ديدار با ورزشكاران شركت‏كننده در المپيك و پارالمپيك – مهر ۸۳
شما ببينيد الان چقدر خرج مى‏كنند و زحمت مى‏كشند، براى اين‏كه حجاب را در دنيا از بين ببرند؛ كشورهايى كه خودشان را مهد آزادى هم مى‏دانند، مى‏بينيد كه چه مى‏كنند براى مبارزه با حجاب. حالا همه آن تشكيلاتى كه با حجاب مبارزه مى‏كنند يك طرف، اين خواهر ورزشكارِ مؤمن و دخترِ جوانِ ما كه با حجاب اسلامى و لباس محجّب - يا با چادر يا با آن شكل زيباى ارزشى - جلوِ دوربينهاى دنيا ظاهر مى‏شود و نشان مى‏دهد كه به اين ارزش پايبند است و اين صحنه در همه دنيا منعكس مى‏شود، اين يك طرف ديگر؛ او در واقع با اين كار، همه آن تبليغات را خنثى مى‏كند.

در ديدار جمعى از بانوان قرآن‌پژوه كشور – مهر ۸۸
هميشه به شكل غلطى در نظامهاى طاغوتى به زن نگاه شده؛ امروز در غرب هم همين جور است. حالا عده‌اى از زنان - مثل خيلى از مردان - در همين نظامهاى غربى شخصيتهاى برجسته و محترم و پاكيزه‌اى ممكن است در بيايند، ليكن نگاه عمومى به زن كه در فرهنگ غربى نهادينه شده، نگاه غلطى است؛ نگاه ابزارى است، نگاه اهانت‌آميز است. از نظر غرب، علت اينكه شما نبايد توى چادر باشيد، نبايد حجاب داشته باشيد، اين نيست كه آزاد باشيد. شما داريد ميگوئيد من با حجاب هم آزادى دارم. او چيز ديگرى مورد نظرش است؛ زن را براى نوازش چشم مرد، براى بهره‌ورى نامشروع مرد، ميخواهند به شكل خاصى در جامعه ظاهر بشود. اين، بزرگترين اهانت به زن است؛ حالا ولو با چندين لفّاف تعارف‌آميز اين را بپوشانند و اسمهاى ديگرى رويش بگذارند.

منبع : جهان

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

[دوشنبه 1390-08-02] [ 11:49:53 ق.ظ ]  



  ناگفته های دخترک پاک بعد از 10 سال اعتیاد ...

آستين‌هايش را بالامي‌زند؛ دست‌هايش در 23 سالگي هيچ نشاني از زنانگي ندارند؛ خط خطي و جاي تيزي و زخم‌هاي كهنه دارد.

دختري که روبه روي من نشسته از شروع مصرف مواد در 13سالگي، از مادر و خواهر معتاد و پدر مواد فروشش مي‌گويد. چهار ماه پس از پاکي روي خط لرزان سقوط ايستاده است و دستش به هيچ جا بند نيست، خيلي شبيه من است، شبيه ديگر دختران همسنش اما… زيبايي روي صورتش ماسيده، چشم‌هاي درشت مشکي‌اش چشم گيرند اما بي‌نور.

 راهي يك مركز گذري ترك اعتياد زنان مي‌شوم، جايي كه در آن هر روز به دخترك روبه‌روي من و ديگر زنان معتاد يك وعده غذاي گرم، يك سي سي متادون، سرنگ و … مي دهند تا در قدم اول آسيب‌هاي حضور آنان در جامعه كاهش يابد و در قدم دوم با برگزاري كارگاه‌هاي خياطي و عروسك‌سازي و… و ساير امور مددكاري، آنان را در مسير ترك كردن و توانمند شدن كمك كنند.

آمارهاي رسمي مي‌گويد 70 درصد تماس‌گيرندگان با خط ملي اعتياد زنان هستند و در عين حال اعتياد خود آنها همواره يك تابو بوده است.

به دوست مشتركمان قول داده‌ام مراقب سوال‌هايم باشم تا زخمي را كه توان بستنش را ندارم ، باز نكنم.

کنجکاوم درباره زندگي دختر بدانم، مضطرب مي گويد خب بپرس، مي گويم هرچه خودت دوست داري تعريف کن و او هم مي گويد:20 سالم بود که از خانه فرار کردم و کارتون خواب شدم. بعد از مدتي دربه دري به ناچار با مردي 50 ساله که فروشنده‌ کيلويي مواد مخدر بود صيغه شدم. او مرا در تزريق کراک انداخت تا آرام باشم و برايش جنس ببرم و بياورم. خيلي وقت‌ها براي ذره‌اي جنس که کم مي‌آمد کتکم مي‌زد تا آن جايي که تمام بدن و سر و صورتم را خون مي‌گرفت. بعد از گذشت سه سال ديگر هيچ چيز برايم مهم نبود و از خدايم بود با يک يا دو کيلو جنس دستگير شده و به زندان بيفتم. با خودم مي‌گفتم آنجا ديگر راحتم و هيچ دغدغه‌اي ندارم.

تا هيچ رفته، تا روزهايي که درد به استخوان که نه پوست به استخوانش رسيده بود، آنقدر که بالشتي واسطه آشتي اش با زمين مي‌شد.

چهره‌اش را در هم مي کشد، چيزي شبيه درد در چهره‌اش موج مي زند و ادامه مي دهد: خسته شده بودم، تمام رگ‌هايم ترکيده و دست و پاهايم پاره‌پاره شده و دندان‌هايم ريخته بود. فکر کنم شش ماهي مي شد حمام نمي‌رفتم. استخوان‌هايم زده بودند بيرون و اذيتم مي کردند، آنقدر که نه مي توانستم بنشينم و نه بخوابم؛ هميشه بالشتي با يک بند به من وصل بود.

چشم‌هايم روي بدنش مي چرخند، اما جز صورت استخواني و ظاهر لاغرش نشاني از استخوان‌هاي بيرون زده نمي يابم.

داستان را از ميانه شروع کرده، مي پرسم اولين بار کي مصرف کردي؟ جواب مي دهد: 13ـ14ساله بودم که سراغ مواد رفتم. مادرم خانه‌هاي مردم کار مي کرد. هفت صبح مي رفت و 12شب با لباس‌هايي خيس و پاهاي ورم کرده برمي‌گشت. هميشه پادرد داشت و رنگ پريده بود. خيلي از حال و روزش بدم مي آمد.

پدرم هم فروشنده خرده پاي موادمخدر بود و هيچ چيز و هيچ کس حتي زن و بچه‌اش برايش مهم نبود، آنقدر که مادرم را در مصرف مواد انداخت تا آرام باشد و مادرم بعداز مدتي زيرخاک آرام گرفت.

اين‌ها را با بغض مي گويد، بي توجه به من حرف مي‌زند، انگار داستان نداشته‌هايش را براي خودش بازگو مي‌كند و مي گويد: همه اين‌ها باعث شد به دنياي بيرون پناه ببرم. با پسري دوست شدم که تمام محبتي را که از خانواده طلب مي‌کردم و نمي دادند به من مي داد. وقتي متوجه شدم مصرف کننده است ترس از دست دادنش باعث شد شريک مصرف‌اش شوم.

اين اولين بار بود، اولين بار که مواد مصرف کردم، ترياک خاموش‌ام کرد. حس کردم ديگر به هيچ کس و هيچ چيز احتياج ندارم، اينکه کسي به من محبت کند يا نه، پول داشته باشم يا نه، چيزي بخورم يا نه ديگر برايم مهم نبود، از او دور شدم و به سمت مواد رفتم.

بعداز مدتي پدرم به زندان افتاد و من بي مهاباتر به کارهايم ادامه دادم. در مدرسه شيشه مي شکستم، بچه‌ها را کتک مي زدم. هر کاري مي کردم تا اخراجم کنند. بالاخره يک روز 110آمد و من رابرد. در کل آموزش و پرورش نسخه‌ام پيچيده شد. مسئوليت درس خواندن از دوشم برداشته و به خيالم از هفت دولت آزاد شدم. خواهرم مصرف کننده شديد هرويين بود و من هم بعداز اخراج ترياک را کنار گذاشتم آلوده به هرويين شدم و چند وقت بعد هم از خانه فرار کردم.

بعد لحظاتي سکوت مي کند… از صندلي اش بلند مي‌شود و در اتاق چرخي مي‌زند.

حالش عوض شده ، انگار برگشتن به گذشته بدتر از خماري است، خماري آن روزها و اين روزهايش!

از بيرون صداي زناني مي آيد که همه در يک چيز شريكند، اراده براي ترک اعتياد و گريز از زندگي که آنان را به اين حاشيه جنوبي شهر رانده است. قرارمان در اين اتاق کوچک در مرکز گذري ارائه خدمات به زنان معتاد است. ديوارها پر از تابلوهاي UNODC درباره مضرات ترياک، حشيش، کراک و شيشه است.

دوباره شروع مي‌کند به تعريف. صدايش حالا ديگر از آن بي‌خيالي اول گفت‌وگومان فاصله گرفته، آرام است و رنگي از غم دارد: پارسال از آن مرد جدا شدم به خانه برگشتم. مادرم مرده بود و برادر کوچکترم معتاد و کارتون خواب زيرپله‌ها شده بود. زندگي مان خيلي آشفته بود. در خانه از هم مواد مي‌دزديديم و واقعا مادر مرده شده بوديم. همان وقت‌ها برادرم تصميم به ترک گرفت وبه کمپ رفت،50 روز ديگر يک سال از پاکي‌اش مي گذرد. من و خواهرم هم تصميم به ترک گرفتيم اما دو بار لغزيديم. خواهرم هنوز مصرف کننده است اما من چهار ماه است که پاک هستم.

با خودم مي گويم چه خوب كه به قسمت‌هاي خوب داستانش رسيديم، حتما حالا صدايش رنگي از نشاط مي‌گيرد اما وقتي مي‌پرسم الان کجايي و برنامه‌ات براي آينده چيست؟ با دست‌هايش صورتش را فشار مي دهد، نفس عميقي مي کشد که بي شباهت به آه نيست، مي گويد: اگر به من باشد خيلي کارها دوست دارم انجام دهم. دوست دارم دست‌ها و دندان‌هايم را درست کنم تا ديگر گاو پيشوني سفيد نباشم.

بروم سرکار، درسم را بخوانم، به خانه برگردم و پر و بال برادر17ساله‌ام را که پاک مانده بگيرم. پدرم سال ديگر آزاد مي شود و دوست دارم خانواده يکبار ديگر دورهم جمع شويم.

مي دانيد من به از دست دادن عادت دارم نه به دست آوردن! خيلي فکرها در سر دارم اما دستم به جايي بند نيست. خيلي جاها رفتم اما جواب نگرفتم. در اجتماع هيچ کس نمي خواهد ما را درک کند. در حالي که اگر من ظاهرم اين است شايد باطنم زيبا باشد، شايد کارم خوب باشد.

کوله کوچکش را به دوش مي‌اندازد و مي‌رود تا در ميان خيابان‌هاي شلوغ شهر و نگاه‌هاي بي تفاوت يا برچسب‌هاي ديگران گم شود. به کاغذ سوالات بي جوابم نگاه مي کنم، سوال آخر از جلوي چشمانم مي لغزد که “آيا تستHIV داده‌ايد؟” يادم مي‌آيد که حتي يادم رفت اسمش را بپرسم، زير لب مي گويم، سلام مسافر!

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

 [ 11:45:03 ق.ظ ]  



  زنان در حج نیز از آقایان پیشی گرفتند !!! ...

در بازدید نماینده ولی فقیه از اقامتگاه زائران ایرانی در مدینه منوره عنوان شد: تعداد زائران زن از مردان بیشتر شده و همانند عرصه کنکور دانشگاه از مردان سبقت گرفتند.

حجت الاسلام سید علی قاضی عسکر نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی در ادامه سلسله بازدیدهایش از اقامتگاه‌های زائران ایرانی در مدینه منوره، نهمین بازدید سرزده از اقامتگاههای زائران ایرانی را به اقامتگاهی اختصاص داد که محل اسکان سه هزار زائر در قالب 17 کاروان از استان‌های تهران، مرکزی، مازندران، البرز، خراسان شمالی و خراسان جنوبی است.

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی قاضی‌عسکر این بازدید را از سالن غذاخوری زائران آغاز کرد، در حالی که زائران بر سر میز برای صرف غذا حاضر شده بودند، به احوالپرسی زائران می پرداخت و آرزوی خود برای قبولی زیارتها و طاعات آنها در سرزمین وحی را ابراز می کرد.

زائران نیز با عباراتی نظیر “وضعمان خیلی خوبه حاج آقا"، “خدا توفیق تان بدهد حاج آقا"، “خیلی خوب به ما رسیدگی می کنند” و … مراتب تشکر خود از کارگزاران حج را به سرپرست حجاج ایرانی اعلام می کردند.

نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت نیز با ملاحظه این سطح رضایتمندی زائران، ابراز امیدواری کرد: تا پایان سفر نیز وضعیت همین طور باشد.

وقتی بازدید سرپرست حجاج ایرانی به سالن غذاخوری خانم ها رسید، این موضوع که تعداد زائران زن بیشتر از تعداد زائران مرد است، توجه حجت الاسلام قاضی عسکر را به خود جلب کرد که با پرسش از مدیران این اقامتگاه مشخص شد، تعداد زائران زن بیش از زائران مرد است.

در همین حال یکی از زائرانی که می خواست برخی مشکلات این اقامتگاه را با نماینده ولی فقیه در میان بگذارد، به وی گفت: “خوشبختانه زنان در همه عرصه ها، از دانشگاه گرفته تا “حج” از مردان پیشی گرفته اند.”

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

 [ 11:35:22 ق.ظ ]  



  زنان عاشقان بالفطره ...

مهمترین ویژگی ها و اولویت های زنان

اکثر الخیر فی النساء.

بیشترین خیر در زنان است. (1)

در جهت حسن ارتباط با زنان باز هم چنان نیازمند شناخت بیشتر ایشان هستیم پس باز هم بدانیم مهمترین ویژگی ها و اولویت های زنان:

1. برای زن ها محبت بر هر چیز مقدم است.

2. زن ها توان آفرینش دارند.

3. زن ها به زمان توجه خاصی دارند.

4. زن ها نیاز دارند احساس امنیت کنند.

5. زن ها نیاز دارند احساس ارزشمند بودن کنند.

برای زن ها محبت بر همه چیز مقدم است

قال الصادق (ع):

العبد کلما ازداد للنساء حبا ازداد فی الایمان فضلاً.

هرچه محبت زن در قلب مرد زیادتر شود فضیلت ایمانش زیادتر گردد. (2)

دنیای زن، دنیای محبت است. محبت ورزیدن، فداکاری کردن و محترم شمردن روابط صمیمی، طبیعت زن است.

زن ها خودآگاهانه انتخاب نکرده اند که محبت مهمترین اولویت زندگیشان باشد، بلکه محبت فی الواقع، مهمترین اولویت زندگی آنهاست. طبیعتاً و ذاتاً و فطرتاً این گونه اند.

خودآگاهی، افکار و احساسات زن ها به طرزی طبیعی و غریزی همگی روی محبت متمرکز هست.

مرد و زن به دو طریق متفاوت محبت را تجربه می کنند:

برای اغلب زن ها محبت واقعیتی بی انقطاع و ممتد است، توجهی مستمر و مداوم که هیچ گاه ناپدید نمی شود، حتی مواقعی که مشغول کار یا انجام وظایفی است که ظاهراً هیچ گونه ارتباطی با محبت ندارند. ولی برای اغلب مردها محبت کلاسه شده و تفکیک شده است. گویی دیداری است یا بخشی از وجودشان آن هم گه گاهی و با تعیین وقت قبلی.

 

چرا برای زن ها عشق بر هر چیز مقدم است؟

احساس ارزش شخصی زنان به این بستگی دارد که چقدر در محبت کردن آن هم از صمیم دل در مسیر طاعت الهی و ارتباط برقرار کردن موفق بوده اند. این در حالی است که احساس ارزشمند بودن در مردان به میزان موفقیت ها و دستیابی های آنها به خواسته هایشان بستگی دارد.

هنگامی که همه چیز در روابط یک زن خوب و عادی است، حال او خوب است و احساس خوبی نسبت به خود دارد. ولی هنگامی که وضعیت غیر عادی است، احساس ناامنی می کند. البته در زنانی که از نظر ایمانی در درجه بالایی قرار دارند این مسئله کمتر دیده می شود.

صرف نظر از این که اوضاع کاری یا شغلی زن، برنامه ها و علایق او، چقدر خوب پیش می رود، اما چنانچه مشکلی در رابطه صمیمی او با همسرش به وجود آمده باشد، احساس خوبی ندارد.

تجربه اغلب مردها دقیقاً نقطه مقابل این است. چنانچه زندگی محبتی آنان عالی و بی عیب و نقص باشد اما روز بدی را در سرکار گذرانده باشند به سختی می توانند احساس خوبی داشته باشند.

هنگامی که زنان محبت را بر همه چیز مقدم می دانند، وقت و انرژی بیشتری را صرف روابط خود می کنند، برنامه ریزی می کنند تا لحظاتی خاص و جاودانی خلق کنند و دوست دارند به طور مستمر همه چیز را بهتر کنند؛ اما مردها از این وضعیت سوء برداشت کرده و فکر می کنند زن ها پرتوقع و زیاده خواه هستند، تشویش و دلواپسی دارند و می خواهند مردها را کنترل کنند.

خطاب به مردها: هر چه بیشتر محبت زن به خود را قدر بدانید، بیشتر به نیازهای خود خواهید رسید و بیشتر همسرتان خوشنودی شما را جلب خواهد کرد.

به یاد داشته باشید زنی که با قلبی باز، مهربان و سرشار به شما محبت می ورزد، هدیه گرانبهایی را به شما ارائه داده است. او سعی ندارد در مقابل، چیزی از شما بستاند، بلکه تنها می خواهد تعهد، پایبندی، از خود گذشتگی و شادی خود را به شما هدیه دهد. همه زن ها از چنین توانایی برخوردار نیستند. پس قدر همسر خود را بدانید.

قال رسول الله (ص):

مَن اِتَّخَذَ زوجَهً فلیکرمها. (3)

کسی که زن می گیرد باید او را احترام کند.

پس شاید لازم باشد در جهت تاکید به زنان بگوییم!

هنگامی که ما زن ها می آموزیم توانایی خود را در محبت ورزیدن به عنوان موهبتی زیبا گرامی بداریم و قدر بدانیم، مردان زندگیمان نیز می آموزند تا به طرز مشابهی با ما رفتار کنند.

پانوشت ها

1. خصال، ج 1، ص 55

2. وسائل، ج 14، ص 11

3. انصاریان، نظام خانواده در اسلام، ص 370

موضوعات: عصمتیه  لینک ثابت

 [ 11:31:04 ق.ظ ]